من همین امروز شنیدم که یک زن خیلی خوب که او را دورادور مادرم میشناخت به علت کرونا فوت شده است و مادرم می گفت که موقع دفن کردنش او را در جایی دورتر از دیگران دفن کرده اند و این خیلی برای مادرم ناراحت کننده بود و من هم ناراحت شدم.
مادرم گفت خدا نکند کسی این روزها فوت کند چون نه برایش مراسم میتوانند بگیرند و نه اینکه کسی در مراسم ختمش شرکت کند.همه مردم می ترسند که نکند کرونا بگیرند و برای همین حتی کسانی که اول رعایت نمی کردند هم الان خیلی مراقب هستند و دست هایشان هردفعه که از بیرون می ایند می شورند و مادرم میگوید فقط شستن دست کافی نیست و یابد حتما 20 ثانیه کف روی دستت باشد تا ویروس بمیرد من هم هرفعه میشمارم که 20 ثانیه تمام شود و بعد با آب دست هایم را میشورم.
حتما هم هروقت با خانواده بیرون می روم ماسک و دستکش استفاده میکنم و اگر هم دستکش نپوشیده باشم اگر دست به چیزی بزنم دستم را با الکم ضدعفونی میکنم و اصلا دستم را به صورتم نمیزنم.
تازه کرونا برای من خوبی هم داشته است که عادت بدی را که داشتم ترک کرده ام و دیگر اصلا دست کثیف به دهان و چشم و دماغم نمیزنم و همیشه حواسم را جمع میکنم که این کار را با دست کثیف نکنم. مادرم هم همیشه می گوید که باید با دیگران فاصله ی خود را رعایت کنیم تا این مریضی را نگیریم و هرکسی که عطسه یا سرفه میکند هم باید این کار را بکند و ما هم خودمان را از ان ها دور نگهداریم.
تنها وظیفه ای که ما در این وضعیت داریم این است که از خانه بیرون نرویم و اگر هم رفتیم دست به دهان و بینی مان نزنیم تا بتوانیم سالم بمانیم و در کنار خانواده خود باشیم و به حرف های پدر و مادرمان گوش کنیم تا شر این بیماری تمام شود.
من از وقتی که میگویند نباید از خانه بیرون بروید و به مدرسه هم نروید دلم برای دوست هایم خیلی تنگ شده است اما در خانه به مادرم کمک میکنم و با پدرم هر روز حرف های خوبی میزنم و الان که وقت خیلی بیشتری را با آنها میگذرانم خیلی بیشتر دوستشان دارم. امیدوارم ما با رعایت کردن خوب همه چیزهایی که بهمان گفته اند سهم خودمان را انجام دهیم.
منبع: بهترین انشاء